Marzieh kaboudi, Ali Ramezankhani, Houman Manouchehri, Ebrahim Hajizadeh, Marjan Haghi. The decision-making process of childbearing: a qualitative study. Payesh 2013; 12 (5) :505-515
URL:
http://payeshjournal.ir/article-1-350-fa.html
چکیده: (7944 مشاهده)
طي سه دهه گذشته، ميزان باروري در ايران به طرز حيرت انگيزي كاهش يافته است. به رغم پژوهش هاي فراوان در حوزه جمعيتشناسي و باروري، از آن جا که گرايش اصلي پژوهشهاي انجام شده بر مبناي تحقيقات کمي بوده، نظريهپردازي در زمينه باروري به خصوص در سطح خرد با انتقاداتي مواجه شده است. با توجه به اينکه داده هاي حاصل از مطالعات کيفي مي توانند درک کاملتري از فرآيند تصميمگيري ارايه نمايند، لذا مطالعه حاضر به شيوه کيفي و با هدف تبيين الگوي تصميم گيري فرزندآوري طراحي شد. اين پژوهش به شيوه نظريه مبنايي انجام شد. مطالعه با نمونهگيري هدفمند شروع و با نمونه گيري نظري ادامه يافت. طي مصاحبه عميق و نيمه ساختاريافته با سي و چهار زن و مرد متأهل، به اشباع در کسب داده ها رسيديم. تجزيه و تحليل دادهها به روش توصيهشده توسط اشتراوس و کوربين انجام شده، براي افزايش قابليت اطمينان، از ملاک هاي ارايه شده توسط لينکلن و گوبا استفاده شد. مقوله "نياز درک شده به فرزندآوري" به عنوان درونمايه اصلي ظهور يافت. نياز به فرزندآوري لزوماً به معناي تمايل قلبي افراد براي داشتن فرزند نيست، بلکه فرد تصور مي نمايد داشتن فرزند (ديگر) ميتواند بخشي از نيازهاي درکشده او را کاهش دهد. دو مقوله "نگرش فرد به پيامدهاي فرزندآوري" و "هنجارهاي درک شده" نيز شرايط علّي "نياز درکشده به فرزندآوري" هستند. پس از درک نياز، در صورتي فرد قصد فرزندآوري مينمايد که "کنترل بر شرايط پس از فرزندآوري" را مناسب ارزيابي نمايد. تصميم فرزندآوردن/نياوردن به صورت تصادفي شکل نميگيرد بلکه مبناي اين تصميمگيري، رفع يا کاهش يک سري نيازهاي درک شده است. نظريه منتج از اين پژوهش، با مراحل چهارگانه "کنش اجتماعي" پارسونز هماهنگ است. علاوه براين، با وجود شباهت به نظريه "عمل منطقي" و نظريه "رفتار برنامه ريزي شده"، تفاوت هاي اساسي نيز با آن ها دارد.
نوع مطالعه:
توصیفی |
پذیرش: 1391/6/26 | انتشار الکترونیک پیش از انتشار نهایی: 1392/6/9 | انتشار: 1392/6/24